درباره عکسی از جسد کیومرث پوراحمد
تاریخ انتشار: ۱۹ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۸۴۲۴۸
آفتابنیوز :
امیر جدیدی در هم میهن نوشت: ذات عکاسی مرگ است، مرگ لحظهای که واقعیت میرای گذشته را در اکنون نشان میدهد. رشد عکاسی مدیون مردگان است. تا سالها اولین و آخرین عکسی که از یک آدم به جا میماند عکسی بود که بعد مرگ از شخص مورد نظر گرفته میشد. یکی از دلایل مهم این اتفاق در دسترس نبودن دوربین عکاسی و هزینه زیادی بود که تولید عکس روی دست مردم میگذاشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عکاسی از مردگان سرمونی سفت و سختی داشت، تا جایی که بهترین لباس مردگان را بر تنشان میپوشاندند و صورتشان را آرایش میکردند و ابزار و ادواتی برای ایستادن جسد تولید کرده بودند و... سعی عکاسی از مردگان بر این بود که تصویر زیبایی از متوفی برای روزهای نبودنش به یادگار بگذارد. با این تفاوت که در لحظه ثبت عکس هم سوژه عکاس مرده بود.
قطار پیشرفت عکاسی، اما چنان یکهتازی کرد که عکس را به امری دمدستی تبدیل کرد. این دمدستی که میگویم نه از بابت هنر عکاسی است بلکه به حکم: گر رادیوم نیز فراوان بُدی/ قیمت احجار بیابان بُدی، دوربین عکاسی دست از بالانشینی برداشت و دسترسی به آن چنان سهل شد که از لحظه بیرون آمدن از بطن مادر تا سرازیری قبر آدمیزاد را همراهی کرد.
یکی دو روز بعد از فوت کیومرث پوراحمد عکسی از جسد حلقآویز ایشان در شبکههای اجتماعی منتشر شد. اینجا جای بحثهای سانتیمانتال نیست. نگارنده به واسطه حرفه روزنامهنگاری چندباری شاهد به دار آویخته شدن محکومان بودهام. حضور در مراسم اعدام تلخ و طاقتفرساست و عکس جسد به دار آویخته شده اذهان را مشوب میکند و وجدان اکثریتی را جریحهدار میکند. اینکه میگویم اکثریت از این باب است که به چشم خویش مردان و زنانی دیدهام که همراه خانواده شال و کلاه میکنند و خودشان را به میدان اعدام میرسانند. اما کار عکاس ثبت تاریخ است.
تاریخ هم جنگ دارد، پیروزی دارد، جشن دارد، مرگ دارد، زندگی دارد، خودکشی و ... دارد. به احتمال قریب به یقین عکسی که از مرحوم پوراحمد منتشر شده است در تاریخ عکاسی ایران ماندگار میشود. همانطور که تصویر جسد هدایت در تاریخ ماندگار شد. این اتفاق برای خانواده آن مرحوم بسیار سنگین تمام میشود و ترومای شدیدی را بر روانشان تحمیل میکند. اما عکس بیرحم است.
عکاس در شعر سهراب زندگی نمیکند که نرم و آهسته به سراغتان بیاید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهاییتان... خیلی از عکاسانی که چنین عکسهایی را منتشر میکنند به هیچ چیز جز ذات و رسالت عکاسی فکر نمیکنند. آنها تلاششان رساندن خبر به واسطه تصویر است که از اتفاق با توجه به ذات اسنادی عکس چنان در ذهن مینشیند که کمتر متنی میتواند کار یک عکس را بکند. نمیدانم میشود درباره انتشار این عکس بحث اخلاقی کرد یا نه؟ اما از آنجایی که خودکشی کاری خارج از قاعده است، نمیتوان توقع قاعدهمند بودن ادامه ماجرا را داشت.
حالا که کار به اینجا رسید، بگذارید قصهای برایتان تعریف کنم. «اِوِلین مک هیل» دفترداری اهل آمریکا بود که سال ۱۹۴۷ با پریدن از طبقه ۸۶ ساختمان امپایر استیت خودکشی کرد. تصویر جنازهاش که دقایقی پس از مرگش گرفته شده، به زیباترین عکس خودکشی جهان مشهور است.
«رابرت ویلز» دانشجوی عکاسی چهار دقیقه بعد از حادثه بالای جسد مک هیل رسید و از جسد هیل روی سقف لیموزین عکاسی کرد. اما نکته تلخ ماجرا آنجایی بود که پلیس دستنوشتهای از اِوِلین پیدا میکند که در آن وصیت کرده بود: «من نمیخواهم کسی در داخل یا خارج از خانواده من بخشی از جسدم را ببیند. وصیت میکنم جسدم سوزانده شود. خواهشم از شما و خانوادهام این است که برایم مراسم تشییع یا یادبود برگزار نکنید.» جسد او سوزانده شد و سنگ قبری از خانم هیل به جا نماند.
آدمیزاد در زمان حیات هم نمیتواند به همه خواستههایش برسد چه رسد به آنکه دستش از دنیا کوتاه شود. اینطور بود که نهتنها خانوادهاش، که یک دنیا تصویر خانم هیل را دیدند. ما نمیدانیم در نامه هشتصفحهای که از مرحوم پوراحمد مانده چه چیزی نوشته شده است، امید که خواسته کیومرث پوراحمد خواسته خانم هیل نباشد.
منبع: آفتاب
کلیدواژه: کیومرث پوراحمد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۸۴۲۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ادعای دختر کیومرث پوراحمد: «پدرم خودش را نکشت ، میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید»
چند هفته پیش خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد. روزنامه اعتماد به نقل از دختر کیومرث پور احمد نوشت:«ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است... .
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند.
خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است.
غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.» دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.» کانال عصر ایران در تلگرام